کوله باری از شادی
800x600
به نام خدا
درختان گیلاس در هر
گوشه و کنار جشن بر پا کرده بودند. درخت توت شیرینی هایش را در طبق اخلاص گذاشته
بود. درختچه های سماق مغرور هر سو ایستاده بودند و ما شادمانه در میان علفها میدویدیم.
با حرکت علفها پروانه ها مشتاقانه از میانشان بال میگشودند و
در شادی ما سهیم میشدند. پینه دوزها با ولع برگها را میخوردند، گویی فرصت تنگ
است!
گنجشکها هم آواز شادی سر داده بودند. برگها دستهایشان را به
هم میسائیدند و گنجشکها را همراهی میکردند، و گوش ما را، وقتی پاهایمان در
خنکای آب رودخانه آرام گرفته بودند، نوازش میدادند.
اما باید باز میگشتیم و باز گشتیم.
ولی با خود کوله باری پر از شادی و عشق به
خانه آوردیم.
حال آمده ام تا از تو برای این همه لطف سپاسگزار باشم.
[ شنبه 91/4/3 ] [ 9:37 صبح ] [ محدثه سادات بهروز ]