سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حضور خداوند


800x600


به نام خدا


آمده­ ام تا از تو برای این همه لطف سپاسگزار باشم. از تو
مهربان که در هر لحظه با منی و خود را چه زیبا به من نمایان می­کنی! رفتنمان تصادفی نبود، گرچه این طور به نظر می­رسید. پیام دوستی
ما را به سویت کشاند. به دامن کوه و به روستای اغشت!


سنگ­های کوه پر صلابت، در عین عظمت ریشه در خاک دوانده بودند و
با صبوری قدم­های ما را بر خود می­پذیرفتند. کوه در زیر پاهایمان آرام می­گفت من
آیتی از دوست هستم!


رودخانه­ ی خروشان خود را به هر سنگی می­کوبید و شتابان از زیر
پل چوبی می­گذشت و فریاد بر می­آورد، من آیتی بیش نیستم!


دست­های در ختان در آن دور دست در دل آسمان در هم گره خورده
بودند و با نوای دلنشینی می­خواندند، ما هم آیت دیگری از مهربان هستیم!


 اشعه­ های خورشید از لا
به لای برگ­ها بر زمین سرک می­کشیدند تا با گرمای خویش زمین و ساکنانش را گوشزد
کنند که آنها نیز آیتی از یار هستند!





[ شنبه 91/4/3 ] [ 9:37 صبح ] [ محدثه سادات بهروز ]

نظر

کد موسیقی برای وبلاگ