زندگی برای کار یا کار برای زندگی؟
اگر می خواهید بدانید به کار معتاد شده اید یا نه
«اگر کار نکند احساس بی حوصلگی و پوچی می کند؛ در خانه، مهمانی و مسافرت فکر و ذکرش، کار و وظایف کاری است. از هیچ چیز به اندازه کار لذت نمی برد. خانواده، اقوام و دوستانش از زیاد کار کردن او شاکی و دلخور هستند اما چاره ای ندارد اگر کار نکند غمگین و بی حوصله است...»
«اگر کار نکند احساس بی حوصلگی و پوچی می کند؛ در خانه، مهمانی و مسافرت فکر و ذکرش، کار و وظایف کاری است. از هیچ چیز به اندازه کار لذت نمی برد. خانواده، اقوام و دوستانش از زیاد کار کردن او شاکی و دلخور هستند اما چاره ای ندارد اگر کار نکند غمگین و بی حوصله است»؛ شاید شما هم چنین موقعیتی را تجربه کرده باشید یا یکی از اطرافیانتان در چنین شرایطی باشد. به این ویژگی ها می گویند «اعتیاد به کار». روان شناسان اعتیاد به کار را یک بیماری روانی نمی دانند ولی به هر حال کسانی که چنین مشکلی داشته باشند، هم خودشان آزار می بینند و هم خانواده را ناراحت می کنند. در ادامه اعتیاد به کار را تعریف کرده ایم و دلایل این مشکل و چگونگی رهایی از آن را برشمرده ایم.
اعتیاد به کار
معتاد به کار، کسی است که در خود نوعی اجبار برای کارکردن احساس می کند. این احساس فشار به حدی است که حتی به قیمت از دست دادن مسوولیت های خانوادگی، زندگی اجتماعی و سلامت جسمی و روانی وی تمام می شود. این اصطلاح در اواخر دهه 60 میلادی در نشریات خارجی به کار برده شد و در دهه 90 با پیدایش موج حرکت ها یا برنامه های کمک به خود در ارتباط با رفتارهای اجتماعی زیان آور مانند کار زیاد یا اعتیاد به مواد مخدر استفاده از آن گسترش یافت. رفتارهای یک فرد معتاد به کار در رفتار بیماران مبتلا به اختلال وسواس هم دیده می شود. ولی عنوان اعتیاد به کار در کتاب های مربوط به طبقه بندی اختلال های روانی به عنوان اختلال یا بیماری به چشم نمی خورد.
ویژگی های فرد معتاد به کار
بسیاری از افراد پرکار به درستی نمی دانند که آیا در مقوله اعتیاد به کار قرار می گیرند یا خیر. به همین دلیل مجموعه ای از رفتارهایی که چنین فردی از خود نشان می دهد برای اطلاع ذکر می شود:
*برای او جدایی بین کار و خانه وجود ندارد.
*حتی در منزل بالاترین اولویت به کار داده می شود.
*احساس می کند خوشبختی اش در کار نهفته است.
*کار بر خانواده و ایام فراغت ترجیح داده می شود.
*به جز رویدادهای مرتبط با کار چیز دیگری به عنوان زندگی اجتماعی وجود ندارد.
*در 24 ساعت شبانه روز و هفت روز هفته ذهن او را کار اشغال کرده است.
*به علت کار دچار استرس می شود.
*وقتی دیگران می گویند کارش را کم کند عصبانی می شود.
*یا به مرخصی نمی رود یا کار را با خود به مرخصی می برد.
*تنها فعالیتی که دوست دارد درباره آن صحبت کند کار است.
*کار بیش از هر چیز دیگر او را خوشحال می کند.
*فکر می کند خوابیدن و بازی کردن اتلاف وقت است.
*در خارج از محیط کار مشغول حل مسائل کاری است.
*معمولا مسوولیت کامل فعالیت های کاری خود را قبول می کند.
*در محیط کار پرانرژی است؛ درحالی که در منزل بی حال و افسرده است.
*کار اضافی برعهده می گیرد زیرا فکر می کند در غیر این صورت برنامه ها به طور کامل اجرا نمی شوند.
*ساعات کار طولانی برای او ناراحت کننده نیست.
*تحمل افرادی که اولویت هایی غیر از کار دارند برای او مشکل است.
*تصور او این است که اگر سخت کار نکند از کار بیکار می شود.
*حتی زمانی که کارها جریان خیلی خوبی دارد او نگران است.
*توجهی ندارد که کار کردن بیش از حد او به روابط خانوادگی اش لطمه می زند.
*موقع رانندگی و خوابیدن یا زمانی که دیگران صحبت می کنند او درباره کارش فکر می کند.
*بعضی از افراد «معتاد به کار» تمایل دارند هنگام مطالعه و غذا خوردن نیز کار کنند.
تاثیرات جسمی و روانی
اعتیاد به کار را نباید با پرکاری یا کوشایی اشتباه گرفت. افراد کوشا کار را امری واجب و در مواردی ارضاکننده می دانند. با وجود این آنها در عین پرکاری زمان هایی را نیز به خانواده، دوستان و برنامه های زندگی اختصاص می دهند و بر فعالیت های خود کنترل دارند. در حالی که این وضعیت های مورد بحث در افراد معتاد به کار مشاهده نمی شود. در تعداد قابل ملاحظه از این افراد برخی مشکلات جسمی نیز وجود دارد. از آن جمله موارد زیر را می توان نام برد: سردرد، آلرژی، خستگی، سوءهاضمه، درد معده و روده، درد سینه، گیجی. این افراد به راحتی عصبانی و بیقرار می شوند، از بی خوابی رنج می برند، مشکل حافظه پیدا می کنند، دامنه توجه آنان کوتاه است و نمی توانند آرامیدگی داشته باشند یا به اصطلاح ریلکس باشند. خلق آنان به صورت مرتب تغییر می کند. اعتیاد به کار بیشتر جنبه روانی دارد تا جسمی. افراد معتاد به کار تصویر یک فرد ضعیف را از خود دارند و این عامل در کنار استرس، ناکامی و عوامل دیگر نگرش کلی آنان را نسبت به زندگی تغییر می دهد. این امر در عملکرد آنان تأثیر می گذارد.
چرا اعتیاد به کار؟
بحث پیرامون دلایل پیدایش چنین رفتاری بسیار است. در این زمینه گفته شده است که رقابت بین همکاران، تمایل به نشان دادن وفاداری به سازمان، مشکل در بودجه خانواده، تقاضای مدیریت سطح بالاتر یا فرهنگ سازمانی خاص می تواند به تدریج چنین رفتاری را شکل دهد. فرهنگ جامعه نیز می تواند رفتارهای ناشی از اعتیاد به کار را تقویت یا مانع از ترویج آن شود. در ژاپن سالانه عده ای از کارکنان به علت کار بیش از حد فوت می کنند. برای مرگ در اثر کار زیاد، واژه «کاروشی» به کار می رود. اگر این مساله رخ دهد خانواده آن شخص می تواند کارفرمای مربوطه را متهم به سوءمدیریت کند و دادگاه نیز می تواند برای این موضوع غرامت تغیین کند. شاید دلیل اصلی این باشد که افراد معتاد به کار از درون احساس مشکل می کنند. آنها افرادی خوشبخت و راضی نیستند. به هر حال فرد معتاد به کار یاد گرفته است که به تدریج این رفتارها را از خود نشان دهد. شاید هم سعی دارد خود را فردی با توانایی های خاص نشان بدهد. در عین حال می توان تصور کرد که در مواردی نیز ممکن است چنین فردی سعی کرده باشد از چیزی یا چیزهایی فرار کند و چنین رفتاری به تدریج به شکل عادت در وی درآمده است.
رهایی از اعتیاد
*برای کسب بهبودی، شخص باید نخست با خود صمیمی شود، به خود ابراز علاقه کند و خود را بفهمد. او نیاز به وقت و خلوتی خاص دارد تا بر شخص خود و رابطه روان و جسم تمرکزک ند. باید ذهن خود را بیشتر به «بودن» توجه دهد تا به «کارکردن».
*سعی کند از حالت شخصی که هدفش فقط موفقیت است بیرون بیاید. ساعت کارش را مانند افراد عادی تعیین کند.
* کامپیوتر و موبایل خودر ا در زمانی خاص و برای مدتی در شبانه روز خاموش نگه دارد.
*دیدار از دوستان و تفریحات معمول را در برنامه زندگی خود مدنظر قرار دهد.
*از خود استرس زدایی کند. برنامه آرامیدگی یا تن آرامی و در کنار آن برنامه های ورزشی ترتیب دهد.
*باید در خود این احساس را به وجود آورد که پرکاری معقول چیز خوبی است ولی برنامه هایی که موجب می شوند انسان از زندگی به همان مقدار لذت ببرد هم خوب هستند.
منبع: مجله تندرستی
اعتیاد به کار
معتاد به کار، کسی است که در خود نوعی اجبار برای کارکردن احساس می کند. این احساس فشار به حدی است که حتی به قیمت از دست دادن مسوولیت های خانوادگی، زندگی اجتماعی و سلامت جسمی و روانی وی تمام می شود. این اصطلاح در اواخر دهه 60 میلادی در نشریات خارجی به کار برده شد و در دهه 90 با پیدایش موج حرکت ها یا برنامه های کمک به خود در ارتباط با رفتارهای اجتماعی زیان آور مانند کار زیاد یا اعتیاد به مواد مخدر استفاده از آن گسترش یافت. رفتارهای یک فرد معتاد به کار در رفتار بیماران مبتلا به اختلال وسواس هم دیده می شود. ولی عنوان اعتیاد به کار در کتاب های مربوط به طبقه بندی اختلال های روانی به عنوان اختلال یا بیماری به چشم نمی خورد.
ویژگی های فرد معتاد به کار
بسیاری از افراد پرکار به درستی نمی دانند که آیا در مقوله اعتیاد به کار قرار می گیرند یا خیر. به همین دلیل مجموعه ای از رفتارهایی که چنین فردی از خود نشان می دهد برای اطلاع ذکر می شود:
*برای او جدایی بین کار و خانه وجود ندارد.
*حتی در منزل بالاترین اولویت به کار داده می شود.
*احساس می کند خوشبختی اش در کار نهفته است.
*کار بر خانواده و ایام فراغت ترجیح داده می شود.
*به جز رویدادهای مرتبط با کار چیز دیگری به عنوان زندگی اجتماعی وجود ندارد.
*در 24 ساعت شبانه روز و هفت روز هفته ذهن او را کار اشغال کرده است.
*به علت کار دچار استرس می شود.
*وقتی دیگران می گویند کارش را کم کند عصبانی می شود.
*یا به مرخصی نمی رود یا کار را با خود به مرخصی می برد.
*تنها فعالیتی که دوست دارد درباره آن صحبت کند کار است.
*کار بیش از هر چیز دیگر او را خوشحال می کند.
*فکر می کند خوابیدن و بازی کردن اتلاف وقت است.
*در خارج از محیط کار مشغول حل مسائل کاری است.
*معمولا مسوولیت کامل فعالیت های کاری خود را قبول می کند.
*در محیط کار پرانرژی است؛ درحالی که در منزل بی حال و افسرده است.
*کار اضافی برعهده می گیرد زیرا فکر می کند در غیر این صورت برنامه ها به طور کامل اجرا نمی شوند.
*ساعات کار طولانی برای او ناراحت کننده نیست.
*تحمل افرادی که اولویت هایی غیر از کار دارند برای او مشکل است.
*تصور او این است که اگر سخت کار نکند از کار بیکار می شود.
*حتی زمانی که کارها جریان خیلی خوبی دارد او نگران است.
*توجهی ندارد که کار کردن بیش از حد او به روابط خانوادگی اش لطمه می زند.
*موقع رانندگی و خوابیدن یا زمانی که دیگران صحبت می کنند او درباره کارش فکر می کند.
*بعضی از افراد «معتاد به کار» تمایل دارند هنگام مطالعه و غذا خوردن نیز کار کنند.
تاثیرات جسمی و روانی
اعتیاد به کار را نباید با پرکاری یا کوشایی اشتباه گرفت. افراد کوشا کار را امری واجب و در مواردی ارضاکننده می دانند. با وجود این آنها در عین پرکاری زمان هایی را نیز به خانواده، دوستان و برنامه های زندگی اختصاص می دهند و بر فعالیت های خود کنترل دارند. در حالی که این وضعیت های مورد بحث در افراد معتاد به کار مشاهده نمی شود. در تعداد قابل ملاحظه از این افراد برخی مشکلات جسمی نیز وجود دارد. از آن جمله موارد زیر را می توان نام برد: سردرد، آلرژی، خستگی، سوءهاضمه، درد معده و روده، درد سینه، گیجی. این افراد به راحتی عصبانی و بیقرار می شوند، از بی خوابی رنج می برند، مشکل حافظه پیدا می کنند، دامنه توجه آنان کوتاه است و نمی توانند آرامیدگی داشته باشند یا به اصطلاح ریلکس باشند. خلق آنان به صورت مرتب تغییر می کند. اعتیاد به کار بیشتر جنبه روانی دارد تا جسمی. افراد معتاد به کار تصویر یک فرد ضعیف را از خود دارند و این عامل در کنار استرس، ناکامی و عوامل دیگر نگرش کلی آنان را نسبت به زندگی تغییر می دهد. این امر در عملکرد آنان تأثیر می گذارد.
چرا اعتیاد به کار؟
بحث پیرامون دلایل پیدایش چنین رفتاری بسیار است. در این زمینه گفته شده است که رقابت بین همکاران، تمایل به نشان دادن وفاداری به سازمان، مشکل در بودجه خانواده، تقاضای مدیریت سطح بالاتر یا فرهنگ سازمانی خاص می تواند به تدریج چنین رفتاری را شکل دهد. فرهنگ جامعه نیز می تواند رفتارهای ناشی از اعتیاد به کار را تقویت یا مانع از ترویج آن شود. در ژاپن سالانه عده ای از کارکنان به علت کار بیش از حد فوت می کنند. برای مرگ در اثر کار زیاد، واژه «کاروشی» به کار می رود. اگر این مساله رخ دهد خانواده آن شخص می تواند کارفرمای مربوطه را متهم به سوءمدیریت کند و دادگاه نیز می تواند برای این موضوع غرامت تغیین کند. شاید دلیل اصلی این باشد که افراد معتاد به کار از درون احساس مشکل می کنند. آنها افرادی خوشبخت و راضی نیستند. به هر حال فرد معتاد به کار یاد گرفته است که به تدریج این رفتارها را از خود نشان دهد. شاید هم سعی دارد خود را فردی با توانایی های خاص نشان بدهد. در عین حال می توان تصور کرد که در مواردی نیز ممکن است چنین فردی سعی کرده باشد از چیزی یا چیزهایی فرار کند و چنین رفتاری به تدریج به شکل عادت در وی درآمده است.
رهایی از اعتیاد
*برای کسب بهبودی، شخص باید نخست با خود صمیمی شود، به خود ابراز علاقه کند و خود را بفهمد. او نیاز به وقت و خلوتی خاص دارد تا بر شخص خود و رابطه روان و جسم تمرکزک ند. باید ذهن خود را بیشتر به «بودن» توجه دهد تا به «کارکردن».
*سعی کند از حالت شخصی که هدفش فقط موفقیت است بیرون بیاید. ساعت کارش را مانند افراد عادی تعیین کند.
* کامپیوتر و موبایل خودر ا در زمانی خاص و برای مدتی در شبانه روز خاموش نگه دارد.
*دیدار از دوستان و تفریحات معمول را در برنامه زندگی خود مدنظر قرار دهد.
*از خود استرس زدایی کند. برنامه آرامیدگی یا تن آرامی و در کنار آن برنامه های ورزشی ترتیب دهد.
*باید در خود این احساس را به وجود آورد که پرکاری معقول چیز خوبی است ولی برنامه هایی که موجب می شوند انسان از زندگی به همان مقدار لذت ببرد هم خوب هستند.
منبع: مجله تندرستی
[ شنبه 90/8/7 ] [ 12:41 عصر ] [ محدثه سادات بهروز ]