Flowers گل ها
[ سه شنبه 91/1/15 ] [ 8:26 صبح ] [ محدثه سادات بهروز ]
زندگی |
در عصرهای انتظارای که هزار، هزار شمع در انتظار یک نگاه تو سوختند . شوری است عشق تو و دلنشین غمی است به انتظار قدمهایت زیستن، بدان که مصراع زندگیم با قافیه تو پایان خواهد یافت. بیا که اگر تو بیایی تمامی شبهای یلدای غم سپیده صبح را مهمان همیشگی دلم خواهد کرد... نمیدانم آیا دل کوچکم تا ظهور تو در تکاپو است یا تا غروب آرزوهایش چیزی نمانده.... اما ... غمگینام و میترسم که دلم از جنب و جوش بیافتد و تو نیایی.... افسوس، من و کلمات مجنونم شاید روز آمدنت را نبینیم من به همه کسانی که آن روز تو را میبینند و در دو سوی خیابانها قلبهای سبزشان را به تو هدیه میدهند، حسودیم میشود
مهدی جان من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم در عصرهای انتظار به حوالی بی کسی قدم بگذار خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو کلبه غریبی ام را پیدا کن کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگی ام در کلبه را باز کن به سراغ بغض خیس پنجره برو حریر غمش را کنار بزن مرا خواهی دید.... با بغضی کویری که غرق عصاره انتظار است
[ سه شنبه 91/1/15 ] [ 8:26 صبح ] [ محدثه سادات بهروز ]
.::.
|
|
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ] |