سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تقدیم به کسی که خیلی دوستش دارم


تقدیم به کسی که
خیلی دوستش داشتم و الان هم دوستش دارم ولی .......


ای صنم غم عشقینده نه تدبیر
الییم


هجرینده سنین نقدر ناله و
تقصیر الییم


 دیوانه اولوب دل دا نصیح گوتومور


مگر ای یار سنین ذولفینه
زنجیر الییم


بیل فراقینده سنین چوخدور
عذابیم


بو محال اونی بیر نامه ده
تحریر الییم


 سنی گورمغ آرزوی اولوب من دلیه 


رخ زیبای سنی حوریه  تصویر الییم


بیم ار وصل وه چاتماقدا گدر
ایمانیم


دینمی ایمانیمی من سنه
تقدیم الییم


رد اول ای موعظه چی منی سن
آزپند ات


حاشا اتوروم احساسیمی پندوه
تدبیر الییم


 بیلیرم یوخدور امید اصلاح بو فساده اما


چونکه تقدیر بودی من نجه
تدبیر الییم


2/3/89 س12:30



[ دوشنبه 91/6/20 ] [ 7:50 صبح ] [ محدثه سادات بهروز ]

نظر

تقدیم به آستان
مقدسن امام هشتم غریب الغربا


آقا جان بارگه زرنگارین دار
شفادیر


چاغیران کیمسه آدین بیلیری
درده دوادیر


گجه گوندوز اشیقین سایه
سالیب آی گونشه


رخصت سیز اگر چیخسالا حاشا
او خطادیر


منده آهو بالاسی اول منه
ضامن رضاجان


بیلیرم فاصله سی اونلا منیم
ارض و سمادیر


اولماسین عهدیمه بیل
باغلامایام سندرام عهدی


عاشقم بارگهن، آخی عاشقرین
بحثی جدادیر


جام وصلیندن ایچن مست الست
دیر بیلیرم


مست اولمایا عاشق بو
وصالدان او خطادیر


سنه هرکیم اولا عاشق عشقده
دیوانه اولار


دیوانه لرعشق رضا معجون دی
دوادیر


اذن ورسن گلرم درگهین نوکر
اولام نوکرین


سن مین الضعفاسن درگهین حج
فقرادیر


زاهدی عشق رضا هر ایکی
عالمده گورر


کرمی حدسیز حسابسیز نیه کی
کان سخادیز



[ دوشنبه 91/6/20 ] [ 7:50 صبح ] [ محدثه سادات بهروز ]

نظر






تقدیم به .......


در اوج آسمانها ابر
سفید برفی


با لبخند ملیحش ما
را نظاره می کرد


 سحرگاهان نسیمش با لطافت به نرمی


بر ذلفان پریشان
آرام شانه می کرد


سو سو میزد ستاره


 چشمک میزد دوباره


به وقت خواب نازش
لالا ترانه می کرد


در یک شب پاییزی


 بادی خشن و پر سوز


شکایت من از تو با
این زمانه می کرد


از بهر دیدن
تو  ز فرط شادی هر روز


فکر  وصالت ای جان من را دیوانه می کرد


آتش بجان میافتاد
از فکر لحظه وصل


بر دیگران هویدا


این راز آشنا را
چشمم مستانه میکرد


در راه وصل ماهم
دیواربود و سنگی


در هر طرف از این
سنگ


عشاق خانه می کرد


از اشک چشم هر دو


پیچک جوانه می زد


چشم عجول و بی صبر


 روزی به پیچ پیچک


  پیچید و رفت بالا


یه چشم منتظر
دید 


پر از سکوت و تلخی


تیر نگاه تلخت از
آن کمانه می کرد


از دلهره یا که ترس


افتادز اوج دیوار
بر روی تخته سنگی


شکسته بود و نالان
از عجز ناله می کرد


پژواک خنده تو


با سوز و درد این
دل


آمیخت و سمفونی شد


این سمفونی عشق هم
آهنگی پر غمین داشت


اما به یاد دارم


قبل از .... و من
هم


این دلشکستگی را  شمع با پروانه می کرد


هر چند  شکسته بود دل


 غمین و پر 
زخون بود


 ولی


بخاطر رخ تو


خونش بجای می را پر
از پیمانه می کرد


پر کرد قدح ز خونش  مستانه بود از این سور


این عشق بی ریایش
من را دیوانه می کرد


پروانه گر  به یکبار پر میزند به آتش


دل شوق سوختن را
روز و شبانه می کرد


گفتم: رها، چگونه
ما میشویم زدامت


با خنده و تمسخر ما
را روانه می کرد


گفتم بس است هجران
تاب و توان نمانده


با یک تبسنم تلخ
عشق و بهانه می کرد



[ دوشنبه 91/6/20 ] [ 7:50 صبح ] [ محدثه سادات بهروز ]

نظر

کاریـکاتورهای جـالب، دیـدنی و مفهـومی
































































 



[ پنج شنبه 91/6/16 ] [ 9:2 صبح ] [ محدثه سادات بهروز ]

نظر

بیشتر به یادش باشیم

 پله

 





 روی هر پله که باشی خدا یه پله از تو بالاتره

نه به خاطر اینکه خداست

به خاطر اینکه دستتو بگیره ... !!!

***********************


نسیـــم ، دانــه از دوش مـورچــه انـداختــــ . . . . .

مورچـه دانـه را دوبـاره بر دوشـش گرفــت و رو به خــدا گفــت:


......
گــاهــی یــادم مـــی رود کــه ، هستی. . . !!!

کـاش بیـشتـــر نسیــ-م بــوزد . . . . .

************************

 

از تصادف جان سالم به در برده بود و می گفت

زندگی اش را مدیون ماشین مدل بالایش است

و خدا همچنان لبخند میزد.....




[ پنج شنبه 91/6/16 ] [ 7:57 صبح ] [ محدثه سادات بهروز ]

نظر

رنگین کمان

 

حرف ها دارم اما....


بادهای سرد بی رحمانه می وزند،وقتی در آسمان زندگی ام ناپدید می شوی

وقتی پشت ابرهای غرور خود را پنهان می کنی

آخر بادها هم می دانند که اگر خورشید دلم نباشد چقدر سست و شکننده می شود.

پس بمان،بتاب،زندگی ببخش

نگذار دستانم در سرمای این احساس یخ بزنند.

گرمی حضورت را نصیبم کن.

که من بی حضور تو در طوفان مرگبار تنهایی نابود می شوم

دیگر باریدن بس است

ای کاش بدانی که دلم چقدر برای "رنگین کمان" تنگ شده است.....



[ پنج شنبه 91/6/16 ] [ 7:57 صبح ] [ محدثه سادات بهروز ]

نظر

تنها تو احساساتمو می فهمی

 مطالب عاشقانه 8


 

 

از همون اول هر وقت گریه می کردم تو میدونستی چی می خوام.

الانم تو تنها کسی هستی که دلیل اشکامو می دونی؛با اینکه ازم می پرسی چی شده

فقط توئی که احساساتمو می فهمی.

اما من...

من هیچ وقت نفهمیدم دردتو تو اون شبایی که بالای سرم بیدار می موندی.

هیچ وقت نشنیدم صدای شکسته شدن قلبتو هر وقت قلب خودم شکسته بود.

مادر عزیزم!

دوستت دارم به خاطر تمام بی خوابی هایی که کشیدی تا من رویا ببینم.

تو رنج مادر بودنو به خاطر من تحمل کردی.

ای کاش رنجی سخت تر از این باشه تا من به خاطر تو تحمل کنم...




[ پنج شنبه 91/6/16 ] [ 7:57 صبح ] [ محدثه سادات بهروز ]

نظر

نمک نشناس

قصه برگ و باد (خدا )

 


جشن فارغ التحصیلی خسرو پر شده بود از سر و صدا و بگو و بخند همکلاسی هاش.

وسط جشن بود که زنگ به صدا در آمد و یکی از دوستان خسرو در را باز کرد.

در آستانه ی در پیرمردی نحیف ظاهر شد.تا چشم خسرو به پیرمرد افتاد داد زد:مگه نگفتم بعد از مهمونی بیا؟و در را محکم به هم زد و در جواب سوال دوستان متعجبش که می پرسیدند:"اون کی بود؟"گفت:نظافتچی ساختمان!

پیرمرد در حالی که از پله پایین می رفت و بغض گلویش را می فشرد ،در دل به نمک نشناسی پسری که با پول کارگری او فارغالتحصیل شده بود فکر می کرد...




[ پنج شنبه 91/6/16 ] [ 7:57 صبح ] [ محدثه سادات بهروز ]

نظر

ما با هم یعنی تمام دنیا








صبور باش...

ترانه ی شاد با هم بودنمان به ثانیه های آخر رسیده

مثل همه ی ترانه های شاد دیگر

اما من و تو شادی را،غم را،همه را با هم می گذرانیم

پس ناراحت نباش

حتی اگر ملودی بعدی غمناک باشد.

عقیده ی من این است:

"پایان روزهای خوب به معنی پایان زندگی نیست

این تنها ماندن است که ما را می کشد..."




[ پنج شنبه 91/6/16 ] [ 7:57 صبح ] [ محدثه سادات بهروز ]

نظر

کد موسیقی برای وبلاگ